با وردی جادویی به دونیم تقسیم میشوم نیمه تاریک نیمه روشن
نیمه تاریک را زیر خروارها خروار شن های داغ کنار تخم های ریزو درشت لاک پشت ها
دفن می کنم نیمه ی روشن با لبخندی قهرمانانه کنار موج ها لم می دهد و به تکه ابر شاد وسط آسمان چشمک میزند و برایش دلبری میکند
او هیچ وقت نیمه های تاریک را فراموش نمیکند
آخر ریشه هایشان در هم گره خورده و تلاش من در خواندن این وردهای جادویی تنها به خلق لبخند های جانانه ی تکه ابر شاد ساکن آسمان دلم منجر میشود
تکه ابری که باهر لبخندش تمام نیمه های تاریک وجودم همچون خورشیدی عظیم میدرخشد و نیمه های روشن در دریایی از خوشبختی غرق میشوند.
*کاش میشد تولد ابرها را روی زمین جشن گرفت.
برچسب : نویسنده : itisemmaa بازدید : 128